باران

ساخت وبلاگ

من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها 

یک عالم گله و  خدایی بی ادعا
گم شده بودم میان دیروز و فردا
تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتم

صدایت در گوشم پیچید
نگات در چشمانم نقش بست
نشان دادی به من آنچه بودمآری، با تو رسیدم من به اوج خودم

نامم را خواندی.. گفتی  بارانم
بارانی شد دل و چشمانم
آری بارانی شدم تا ببارم
اما ای کاش بدانی تویی آسمانم

 بی تو نه معنا دارد باران
نه معنا دارد خورشید و نه رنگین کمان
ای که شبیه تر از خود به منی
بگو تا آخر راه با من هم قدمی


پسر رمانتيك...
ما را در سایت پسر رمانتيك دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد همايوني romanticboy بازدید : 125 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1391 ساعت: 5:18